به هنگام اشغال روسیه توسط ناپلئون دسته ای از سربازان وی ، درگیر جنگ شدیدی در یکی از شهر های کوچک آن سرزمین زمستان های بی پایان بودند که ناپلئون به طور تصادفی ، از سربازان خود جدا افتاد .
گروهی از قزاق های روس، ناپلئون را شناسایی کرده و تا انتهای یک خیابان پیچ در پیچ او را تعقیب کردند . ناپلئون برای نجات جان خود به مغازه ی پوست فروشی ، در انتهای کوچه ی بن بستی پناه برد . او وارد مغازه شد و نفس نفس زنان و التماس کنان فریاد زد : خواهش می کنم جان من در خطر است ، نجاتم دهید . کجا می توانم پنهان شوم ؟
پوست فروش پاسخ داد عجله کنید . اون گوشه زیر اون پوست ها قایم شوید و ناپلئون را زیر انبوهی از پوست ها پنهان کرد . پس از این کار بلا فاصله قزاق های روسی از راه رسیدند و فریاد زدند : او کجاست ؟ ما دیدیم که وارد این مغازه شد . علی رغم اعتراض پوست فروش قزاق ها تمام مغازه را گشتند ولی او را پیدا نکردند و با نا امیدی از آنجا رفتند. مدتی بعد ناپلئون از زیر پوست ها بیرون خزید و درست در همان لحظه سربازان او از راه رسیدند .
پوست فروش به طرف ناپلئون برگشت و پرسید : باید ببخشید که از مرد بزرگی چون شما چنین سوالی می کنم اما واقعا می خواستم بدونم که زیر آن پوست ها با اطلاع از این که شاید آخرین لحظات زندگی تان باشد چه احساسی داشتید ؟
ناپلئون تا حد امکان قامتش را راست کرد و خشمگینانه فریاد کشید : با چه جراتی از من یعنی امپراطور فرانسه چنین سوالی می پرسی؟
محافظین این مرد گستاخ را بیرون ببرید، چشم هایش را بسته و اعدامش کنید. خود من شخصا فرمان آتش را صادر می کنم .
سربازان پوست فروش بخت برگشته را به زور بیرون برده و در کنار دیوار با چشم های بسته قرار دادند . مرد بیچاره چیزی نمیدید ولی صدای صف آرایی سربازان و تفنگ های آنان که برای شلیک آماده می شدند را می شنید و به وضوح لرزش زانوان خود را حس می کرد . سپس صدای ناپلئون را شنید که گلویش را صاف کرد و با خونسردی گفت : آماده ..... هدف .....
با اطمینان از این که لحظاتی دیگر این احساسات را هم نخواهد داشت، احساس عجیبی سراسر وجودش را فرا گرفت و به صورت قطرات اشکی از گونه هایش سرازیر شد. سکوتی طولانی و سپس صدای قدم هایی که به سویش روانه میشد... ناگهان چشم بند او باز شد. او که از تابش یکباره ی آفتاب قدرت دید کاملی نداشت ، در مقابل خود چشمان نافذ ناپلئون را دید که ژرف و پر نفوذ به چشمان او می نگریست.
سپس ناپلئون به آرامی گفت : حالا فهمیدی که چه احساسی داشتم؟
نادر خلیلی طراح و آرشیتکت مشهور و صاحب سبک ایرانی در سن 72 سالگی در مارس سال 2008 بر اثر عارضه قلبی در گذشت.
مشهور ترین اثر نادر خلیلی خانه های خشتی ویژه ایست که او آنها را "سوپر خشت" نامیده بود. او همکاریهای فراوانی را با ناسا جهت بررسی امکان استفاده از این نوع خانه ها در کرات دیگر و به خصوص کره ماه داشت.
سوپر خشت: سیستم سازه ای کیسه های خاک و سیم خاردار:
بیشتر خانه های خشتی قادر به تحمل زلزله ها و بادهای طوفانی و شدید نمی باشند. بنابر این نادر خلیلی یک سیستم سازه ای یکپارچه بزرگ از جنس خشت پخته را تصور کرد که کل مجموعه خانه را در بر گیرد. این سیستم و روش ساخت آن شامل کیسه هایی از خاک است که بعد از چیدمان مشخص و مسلح شدن به وسیله سیم خاردار، از داخل خانه تحت حرارت قرار گرفته و تبدیل به یک خانه سرامیکی مسلح و بسیار مستحکم می شود. نادر همچنین با بکار گیری ترفندی بسیار زیرکانه سفال بزرگ خود را با لعاب تزیین کرد و هنر سفالگری ایرانی را به کمال در اثر خود نمایان ساخت. او در مرحله بعد فضای درون خانه را با لعاب خام و با فرم های دلخواه خود پوشش داد و از درون خانه حرارت داد، خانه سفالی نادر در این روش دارای نقوش زیبایی از لعاب های زیبا به رنگ ها و نقوشی بود که او می خواست.
نادر به عنوان یکی از 9 فرزند خانواده در تهران متولد شد. او در رشته شعر و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد. در سال 1950 به استانبول ترکیه مهاجرت کرد و در دانشگاه تکنیکال استانبول در رشته مهندسی و معماری شروع به تحصیل کرد. در سال 1960 نادر به ایالات متحده رفت و در لوس آنجلس ساکن شد. او خیلی زود شیفته طراحی سازه آپارتمان های بلند و پارکینگ های طبقاتی بزرگ شد. بنابر این در سال 1970 برای مطالعات خود بر روی خانه های روستایی ایرانی به ایران باز گشت، خانه های ساده ای که بسیار با طبیعت هماهنگ بود.
خلاقیت او در زمینه "خانه های خشت و گلی و توسعه جهان سوم" در سال 1991 او را به تأسیس انستیتو cal-earth واقع در هسپریای کالیفرنیا هدایت کرد که در آنجا به دانشجویان آموزش داده می شود که چگونه خانه هایی را که او با الهام از فرم بناهای سنتی طراحی کرده است، بسازند.
منبع: http://www.designboom.com/weblog/read.php?CATEGORY_PK=&TOPIC_PK=2775
امیر مهدی الهی
اتاق چوبی از احساس زندگی خالی
نه حس گریه-گلایه؛نه حس خوشحالی
اتاق بی در و پیکر که دار قالی را
گرفته تنگ بغل؛زیر سقف پوشالی
ودختری بی لبخند؛صبح رو به پدر
سلام وبعد ونه حرفی؛نه حال و احوالی
پدر=مچاله؛پدر=ناتوان،پدر=عاصی
پدر=نتیجه شغل شریف حمالی
پدر=علیل،زمینگیر،دخترک اما
پرنده می بافد پابه پای بی بالی
برای واشدن بخت دخترانه خود
گره زده است دلش را به ریشه قالی
وگاه می اندیشد به آفرینش و جبر
به این که خلقت انسان ندارد اشکالی!
به عشق زود رسی که سیاست فقر است
به پوچی همه طبل های تو خالی
به لکنتی که دارد زبان کودکی اش
به‹ دوستت می دالم‹ به‹ دوستم دالی›
به زخم کهنه سرما به سرفه های خشک
به لکه لکه خون،روی صورت قالی
دو روز مانده با آغاز حس آرامش
دو روز مانده از این رنگ های جنجالی
دو روز مانده به این بخت بی دلیل اما
کنار گورستان ،جای زندگی خالی
از:محمد علی پورشیخ علی
Fade
پت… پت… ،چراغ از نفس افتاد ؛ تا پدر آمد سراغ خلوت مادر/ سکانس بعد
نه ماه بعد غنچه ی سرخی شدی ولی مادر شبیه یک گل پرپر / سکانس بعد
تو چار ساله بودی و عشقت پرنده بود یک اتفاق ساده دلت را مچاله کرد
گنجشک پر، کبوترر... و در کل پرنده پر مادر پریده بود و پدر پر/سکانس بعد
-« ابرو کمون شونه بلندم! لالالالا گلدونه ی دلم،گل گندم! لالالالا کی میشه حجله ت م ببندم!؟ لالالالا ... »
مادر بزرگ با نوه اش در سکانس بعد
یک خانه داشتند ته کوچه ی زمین دور از تمام مردم دلسرد بی خیال
در فصل بی بخار زمستان قشنگ بود بر شیشه ها بخار سماور! / سکانس بعد
کیف و کتاب دخل به خرجش نمی رود ‹‹ باید ـ نبایدی›› که به منطق نمی خورد
آقای ناظمی که سراپا شکایت است: - « گمشو لجن ، برو دم دفتر ! ›› / سکانس بعد
یک فاتحه بخوان و به یک ‹ ارث ! › فکر کن ! ـ به جا نماز بی بی کوثر ! ـ
همین سکانس ـ در متن ـ
# کارگردان سگ خلق و بد دهن از پشت دوربین به همه پارس می کند
و کات می دهد به تو که : - « این چه طرزش است ؟ با این پلان مسخره تف بر سکانس بعد #
بازار ریشه ریشه تو را جذب می کند تو شاخه شاخه در لجن روز مرگی و
تو برگ برگ زرد تر از روزهای قبل در دست بادهای شناور / سکانس بعد
- « آقا لبو ببر ! لبوی داغ حال می ده ! خانم لبو بدم !؟ »
- « بده آقا ! »
که ناگهان ؛ موهاش توی باد دلت را به باد داد آن دختر تکیده ی لاغر / سکانس بعد
دختر ولی پرید و خمارت گذاشت ، بعد میخانه بود و نم نم سیگارهای تلخ
با یاد چشم های خمارش تو بودی و بعد از دو بطر ، بطری دیگر/ سکانس بعد
یک دستمال یزدی و یک پاتوق مدام { مردی مزاحم دو ـ سه تا خانم جوان }
چاقو به دست می رسی و قاط می زنی : - « هی ! با تو ام ، کثافت عنتر ! /
سکانس بعد ـ زندان ـ
شروع حرفه ی جرمی بزرگ تر یک طرح کاد واقعی از مجرمان پیر
استاد کار می شوی و می زنی جلو با چند سال سابقه کم تر! / سکانس بعد
- « آزادی ات مبارک ! »
- « ممنون ! ولی… شما !؟ »
- « من شاعرم ، همانکه تو را خلق کرده است اما ببخش، خالق خوبی نبوده ام
من قول می دهم که تو در هر سکانس بعد هر جور خواستی بروی زندگی کنی یک کار و بار عالی با یک زن قشنگ... »
# خواباند بیخ گوشم ، زل زد به چشم هام چیزی نگفت ؛ رفت.
شبی در سکانس بعد
او قرص های کوچک آرامبخش را با چای تلخ بسته به بسته به حلق ریخت
تا خواستم به متن بیایم کمک کنم پشت سکانس های فراموش شد Fade
محمد علی پورشیخ علی
1- مضاف و موصوف همیشه " ی " میگردد . مثال :
درِ باغ ---> دری باغ
گل قشنگ ---> گلی قشنگ
آدم خوب ---> آدمی خُب
2- " د " ما قبل ساکن تبدیل به " ت " میشود .مثال :
پراید ---> پرایت
آرد ---> آرت
3- " و " ساکن آخر کلمه به " ب " قلب می شود .مثال :
گاو ---> گاب
4- اصولآ در هر کجا که کسره قشنگ باشد فتحه بکار می رود و در هر کجا که فتحه کلمه را زیبا می کند کسره بکار می رود .مثال :
مثال برای فتحه :
اَز ---> اِز
قفَس ---> قفِس
اَزَش ---> اِزِش
بِزَن ---> بِزِن
مثال برای کسره
اِمروز ---> اَمروز
حِیفِ ---> حَیفِس
5- صداء " ا " جایگاهی نداشته وبه " او " تبدیل می شود .مثال :
شما ---> شوما
کجا ---> کوجا
خوبه ---> خوبِس
چادر ---> چادور ---> چادِر
6- حرف " و " در قالب حرف ربطی به " آ " تبدیل می شود .مثال :
من و تو و حسن ---> منا تو آ حسن
اصولآ خود " آ " به عنوان یک حرف ربط به کار می رود .مثال :
من هسَم , آ بابامم هسَن .
در ضمن حرف " آ " به معنی " به علاوه ( + ) " هم به کار می رود .مثال :
3+4+5 ---> 3+4 آ 5
7- حرف " ه " در لهجه اصفهانی به نوعی نابود شده است .مثال :
بچه ها ---> بِچا
گربه ها ---> گُربا
می جهد ---> می جِد
" ه " در آخر کلمات فعل به " د " ساکن بدل میشود .
بِره ---> بِردِ
بشه ---> بِشِد
" ه " به " ی " تبدیل میشود.مثال :
بهتر ---> بیتَرِس
گربه ---> گربیِه
" ه " به " و " بدل می شود .مثال :
می آئیم ---> ما وَم می یَیم
" ه " به " ش " تبدیل میشود .مثال :
بهش می گم ---> بِشِش می گم
نکته : به غیر از اول شخص مفرد ؛ حروف " خوا " به " خ " تبدیل می شود .مثال :
می خوای ---> می خَی
8- در برخی از افعال حرف " ی " به " اوی " تبدیل می شود .مثال :
می گی ---> می گوی
9- حرف اول کلمه " ب " یا " ن " باشد و حرف سوم " ی " باشد یک " ی " بعد از " ب " یا " ن " اضافه می شود .مثال :
بگیر ---> بیگیر
بشین ---> بیشین
بریز ---> بیریز
ببین ---> بیبین
10- حرف " س " در آخر لغات .مثال :
چه خبر ؟؟ ---> چه خبِرِس ؟
بسه ---> بسِس
11- نکته جالب دیگر در مورد کلمه " پس " است که اغلب " س " آن حذف می شود .مثال :
کجایین پس ؟ ---> کو جاین پَ ؟
پس تو کجایی ؟ ---> پَ تو کوجای ؟
" و " ما قبل " ی " به " ف " تبدیل می شود .مثال :
دیوار ---> دیفال
تبصره : در لهجه های Super Esf اصولآ " د " به " ز " تبدیل می شود .مثال :
گنبد ---> گنبِز
12- " ی " در آخر کلمات حذف می شود .مثال :
چیز های زیادی هست ---> چیزا زیادی هست
بچه های اون محله ---> بِچا اون محله
آدمای این دوره زمونه ---> آدِما این دوره زِمونه
13- د+فعل+د .مثال :
دِ بیا دِ
دِ برو دِ
دِ جَل باش دِ
چند اصطلاح اصفهانی
1- آیا عالم به معنای معلوم نیست ---> آیا عالم بیاد یعنی معلوم نیست بیاد
2- " آیدی داره " به معنای معنای جالب ---> آیدی داره ایشون دارن به ما اینا را می گند ؟؟؟ قابل تحقیق بیشتر...
3- جَخ به معنای " تازه " ---> من جَخ رسیدم (( که در بعضی موارد با هم بکار می رود ---> من جَخ تازه رسیدم ))
4- کلمه سیزده که سینزَ تلفظ می شود و نوزده که نونزَ و دوازده که دوازَ خوانده می شود .
5- فعل زیبای اِسِدم که می شود گفت کلمه " گرفتم " را داغون کرده و ضرف آن به شرح زیر است :
اِسِدم - اِسِدی - اِسِد -اِسِدیم - اِسِدید - اِسِدند
6- فعل بِگم از جمله فعلهایی است که کسره حرف اول آن به " و " بدل شده و از استثنائاست .مثال :
بِگو ---> بوگو
بِگم ---> بوگَم
7- " جل باش " به معنای " عجله کن " که (ع) و (ه) اول و آخر کلمه از بین رفته است .
8- در اکثر موارد " ژ " به " ج " تبدیل می شود .
مثال :
ماساژ ---> ماساج
پاساژ ---> پاساج
9- در بعضی مواقع صورت کلی کلمه و حروف دگرگون می شود .مثال :
جوجه ---> چوری
کلاغ ---> غِلاغ
مغازه ---> دوکون
10- اصطلاح " در ار پیش کن " به جای " در را ببند "
1 دراومد گفت: برگشت گفت
-2 قو نیمیپِرِد: خیلی خلوته
-3 خَبِریش نیست: چیزی حالیش نیست. چیزی بارش نیست. به اوضاع بد اقتصادی هم گفته می شود. مثال اگر
از یه اصفهانی بپرسند چه خبر از بازار؟ می گه خبریش نیست ( مدت جواب 2 ثانیه). دقت شود که در یک
جمله، یه مفهوم به اون بزرگی بیان شد. حالا اگه که این سوال را از یه تهرونی می پرسیدی جواب می شد: ببین
می دونی چیه الان با توجه به سیاستای جهانی و این مالیاتایی که دولت گذاشته و .... در آخر .. وضع فروش زیاد
خوب نیست.(مدت جواب 5 دقیقه)
-4 کَمری راوِس هنو: هنوز نصف راهم نیومده
-5 را نیمیبِرِد: بلد نیست
-6 مردی رِندیشه: خیلی آب زیرکاهه
-7 سگسارونه: شلوغه. متضاد قو نیمیپِرِد.
قاعده کلی: برای جاهای شلوغ معمولا از واژه سگ و برای جاهای خلوت از واژه قو استفاده می شود. مثال: بیا از
اون فلان خیابون بریم. جواب: اصلا و ابدا (بدون تنوین) فلان خیابون این وقتی شب سگسارونه
-8 آغولیاد واغلید: راحت شدی؟ حالا خوب شد. مثال: آغولیاد واغولید اینو گفتی؟ (برای بیان احساس دلخوری)
به معنی آبها از آسیاب افتاد هم هست. مثال: تا آغولیاش واغلید فکری رفتن به سرش زد. نوعی آسیاب درونی.
-9 ادراوادرد می کونم: ادراوادر به معنی تیکه پاره. ادراوادرد می کونم یعنی می کشمت.
-10 برادون کشیدن: براتون آماده کردن. ولی در عمل وقتی استفاده م یشود که کسی می خواهد به جایی برود
که هیچ فایده ای نداره. مثال. فرد تهرونی: من می خوام برم با فلان مسوول درباره این مشکل صحبت کنم؟ مشاور
اصفهانی: جناب حتما این کارو بوکونید، اونجا برادون کشیدن.
-11 درِزا چاق کردن: فرار کردن
-12 جخ هم رسوندند: تازه پیدا کردند (بدون جخ هم بکار م یرود). مثال آقا جلیلا اینا یه بِچه هم رسوندند.
یعنی یه بچه پیدا کردند، صاحب فرزند شدند.
-13 بِلاگیری درو وردن: شیطونی کردن. مثال: بِچه بلاگیری نکون. اسم فاعلش می شه بِلازِده به معنی شیطون.
مثال: بِلازده هنچی نکون.
-14 آدمی نَیرز: آدم بیخود
-15 وا می دارم: وادار کردن. مثال: بووِر کن اگه این کار را کردی وامی دارم علیِ ایاقدا جا بیارد. ترجمه: باور کن
اگه این کارو کردی علی را وادارم یکنم حسابتو برسه.
8
-16 هوا کیفس: هوا ابریه (کیف همون کیپ فرنگیه)
-17 آیکی اونم: از این گذشته. مثال: آیکی اونم مثلا ایشون برا ما چیکار کردن؟
-18 چه خبِر اَتر؟: یعنی همون چه خبر. هنوز برای من روشن نشده که این اتر از کجا میاد و به چه معنیست؟
-19 هوا تیفونه: هوا طوفانیه (تایفون فرنگی)
-20 د آره د: آره دیگه
-21 سک نزِن: ناخنک نزن، فضولی نکن، اذیت نکن. مثال: اینقد سک نزن به این جیگّری من. یعنی اینقدر منو
اذیت نکن.
-22 وقّی کردس: رنگش پریده، رنگش رفته. مثال: اَُوی این لباس زردرا درش بیار که وقّی کردس به معنای بهت
نمی یادم بکار می ره. اَُوی این لباس زردرا درش بیار که تو تَند وقّی کردس واقعا زبان در تعریف برخی از
اصطلاحات الکنه.
-23 آدمی یه غازی: همون آدمی نیرز
1-کلمات زیر را معنی کنید.
بَلگ 2- حَسِجّلال 3- آلاشغال 4- سِگاسوتا
5-
زِرزِمین 6- شبی چراغی 7- چُماله 8- حَج مَن باقر
9-
وَلَحظا 10- آونگون 11- بولونی 12- بَلکی
13-
چرکوندی 14- گودالی 15- قیلاگونی 16- سُکِّربیت
17-
دَمادولا 18- حَبّاد 19- ورمالیدند 20- مادی
21-
چیویلی 22- لا ماشین
2-
اعضای زیر کدامیک از اعضای بدن انسانند؟
1-
چَکی لُپ 2- گُرته 3- سَکاسینه 4- سَکاصورِت
5-
گیسی 6- چَکاچیویل 7- ناقولوسی 8- گُلی کمر خنجر
3-
امراض بیرونی و درونی زیر کدامند؟
1-
کمرم شیت شد 2- سرم بانگس 3- دلم انقلابس 4- زیرو رو میزِنم
5-
دلمالِش 6- توتولی
4-
1-
جملات دعایی زیر را معنا کنید.الای آکِلِه بیگیری 2- بادی یامان بیگیری ایشالله 3- الای بالا پر بِزِنی
4-
الای سه قلی بودی 5- تیری غیب بخوری ایشالله 6- تیری اَجل خورده
7-
توپ تو شیکمد بِرِد 8- الای بُپُکی
5-
جانداران زیر کدامند؟
1-
قورباغر 2- خرخاسِکی سه پَلو 3- مالشتیمال 4- مالمالِک یا مالمالی 5- پاختِر
6-
1-
نسبت خانوادگی افراد زیر را مشخص کنید.باخاجه 2- بُسوره 3- همریش 4- یاد 5- خارسو
7-
1-
اصطلاحات زیر را معنی کنید.دَراومِد گفت 2- قو نیمیپِرِد 3- خَبِریش نیست 4- کَمَری راوِس هَنو
5-
را نیمیبِرِد 6- مردی رِندیشس 7- سِگسارونس 8- آغولیاد واغلید؟
9-
اِدِراوادِرِد میکونم 10- برادون کشیدن 11- دِرِزا چاق کردن 12- جخ هم رسوندند
13-
بِلاگیری درو وُردن 14- آدمی نَیَرز 15- وا میدارم 16- هوا کیـفس
17-
آ یکی اونم 18- چه خبِر اَتِر؟ 19- هوا تیفونس 20- دِ آره دِ
21-
سُک نَزِن 22- وَقّی کردس 23- آدمی یه غازی
8-
محله های زیر در کجای اصفهان قرار دارند؟
1-
چارسو کوچیک 2- بازاری حَجاقا شجاع 3- پُشتی آشپِزی 4- کوجون 5- گورتون
6-
جوزون 7- طوخچی 8- نجارباشی 9- جوق اِباد
10-
13-
مَچِّدلنبون 11- چاله حج میرزا 12- چارسو علی قولی آقا(آ ی کشیده)چناردالبِتی 14- لَتیشا 15- باقوچخونه
16-
کِرماکیلیچه 17- رودِرون 18- پارون
9-
جملات زیر چه مواقعی به کار میروند؟
1-
یار مبارِک پولِکی عروسا اووردن زورِکی
2-
خارسو بیشین رو فشفشه بزا عروسد خوشش باشه
3-
جیگِّر جیگِرس دیگِّر دیگِرس
4-
مثلی سِگی تاتوره خورده میموند
5-
شبا به چراغِس آ روزا به غِلاغ
6-
اینقد کِریم پِشه بازی درنیار
7-
قِرِشا قاشوق کردس
10-
کدامیک گزینه واحد پول قدیمی در اصفهان بوده است؟
1-
یه قاضی 2- یه قازی 3- یه غازی 4- عم قزی
11-
تفاوت آآآقا با آ ی کشیده و آقا بدون آ ی کشیده در چیست؟
12-
1-
معنای کلمه گِلی را در هر ترکیب را بنویسید.گِلی درخت 2- گِلی کوچا 3- گِلی هم 4- گِلی کوه
13-
حالتهای مختلف کلمه اونسّانیا را بنویسید. (برای اشاره به هر چیزی)موفق باشید
***
چوم والا ( Choom valaa ) =چی بگم والا
یوری ( Yevaree ) = کج
لوقوز ( Loghoz ) = چاخان کردن
چربـتر ( Charbter ) = بیشتر ؛ زیاد
گل ( Gel ) = آویزان
چماله ( Chomaleh ) = مچاله ؛ چروک
مثال: دادا کاغذا چماله نکون....حیفس
لوه (Loveh ) = التماس
آستین کتی ( Astin katee ) = آستین حلقه ای
کنس ( Kenes ) = خسیس
دل مالش ( Del malesh ) = دل ضعفه
توتولی ( Tootoolee ) =زگیل
یقازی ( Yaghazee ) = خسیس
گرده ( Gordeh ) = پشت ؛ کمر
جختا بلا ( Jakhata_bala ) = تازه
مثال:
خیلی خوب پذیرائی میکنه جختا بلا انتظار داره خونش هم بریم.
شندر قاز یا چندرقاز ( Chenderghaz ) = ناچیز ؛ ک
آگیم ( Agim ) = چهره
بد آگیم = بد قیافه
استـخون دار ( ostokhoon daar ) = فرد با اصل و نصب
رو واتی ( Roovatee ) = تظاهر
خرناسه ( khornase ) = خروپـف
دولاب ( doolab ) = کمد
گیـروندن ( Giroondan ) = روشن کردن
مثال: دادا ظفتو بیگیرون= دادا ظبط را روشن کن
1-چشمه ای با آبی تمیز و مفید
2-چشمه ای با آبی متعفن و سمی و فاضلابی
در حالت اول اگر اطرافیان شما رعایت اصول بهداشت ننمایند هر چند آب آلوده میشود ولی تشنگان می توانند به سر منشاء بیایند و رفع تشنگی نمایند .
در حالت دوم به سرچشمه آمدن برای کسی سودی ندارد . بستن آن موجب ذخیره ی کثافت در منبع و خطر سرایت به مناطق مجاور بوجود می آورد .
اما اگر تاسیساتی برای تصفیه فاضلاب بوجود آورند . مفید و سودآور خواهد بود .
نتیجه اینکه اندیشه ی زاینده بهتر از اندیشه ی مصرف کننده است .