و به خاطر هم می سپرد
اما
رفتار او هر روز بهتر می شد
کارخانه ی اندیشه ی او مواد بازیافتی را به بهترین محصول مورد نیاز بازار تبدیل می کرد .
فحشا به نجابت
دزدی به امانت
دشمنی به رفاقت
فقر به قناعت
و ... به ....
آیا به کارگاههای پنداری فکر کرده ای که آیات قرآن و احادیث و روایات را می گیرند
و محصولی تولید می کنند که رواج بازار انسانیت نیست .
و لقمان را گفتند: ادب از که آموختی ؟
گفت : از بی ادبان
بله . اطراف لقمان بی ادبان زیاد بودند
اما !
او >>>>>>>>>>>>>>>؟
بی ادبی را تبدیل به حکمت می کرد .
کارگاه اندیشه اش اینجور برنامه نویسی شده بود .